انفجر ینفجر... !

مهمون میاد همین جور میشینه پا نمیشه بره خونش. انقدر تو اتاق موندم و شوبرت گوش دادم ترکیدم. به مرز ترکیدن که رسیدم پا شدن رفتن. انگار اصن منتظر بودن من بترکم بعد پا شن برن. جون مادرتون میرید مهمونی زودی پا شین بیاین شاید یه بچه مثل من تو اون خونه نو اتاق چپیده باشه هی فحشتون بده!

نظرات 3 + ارسال نظر
Ehsan دوشنبه 8 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:28 ب.ظ http://iranpatogh.blogsky.com

salam pishe manam beya
http://iranpatogh.blogsky.com
tabadol banero linkam mikonam

بیـــگانـــــه سه‌شنبه 9 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:28 ق.ظ http://hepta.blogsky.com

قدیما منم به همین مشکل دچار بودم اما خوشبختانه الان وضعم کمی بهتر شده.
کاش تو هم پا میشدی می رفتی کنارشون تا لااقل کمی از سنگینی عذابش کم کنی!

وای اصلن باهاشون حال نمیکنم

فاطمه سه‌شنبه 9 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 04:37 ب.ظ

سلام
امروز چند بار راستگو گفت جای فائزه خالی.

این پست رو هم خوب اومدی!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد