اگه آدم عاقل باشه یه درصد باید احتمال بده که شاید چیزایی که فکر می کنه غلطه. اصلا لازم نیست درصد بالاتری هم توی مغزش جا واسه این قضیه بزاره. وقتی یه چیزی و ۱۰۰ درصد درست ثبت کنی تو ذهنت و درش و تخته کنی و اصلا دیگه نری طرفش به بهانه اینکه قضیه کاملا درسته اونوقت به شما میگن متحجر. متحجر یعنی سنگ شده. سفت شده. یعنی یه چیز ثابت که یا با پتک باید تکونش بدی یا کلا تکون نمی خوره.
توی این زمینه ام نباید حد و مرز بزاری. یعنی مثلا نباید مغزت و سیم خاردار کشی کنی که از این جا تا اینجا می شه احتمال غلط بودن داد. از این جا تا اونجام نمی شه. هر چیزی که تو مغزت جا دادی باید این مساله رو شامل شه. از هنر و ادبیات و رفتار شخصی و باور و اعتقادات دینی گرفته تا همه سوراخ سمبه های دیگه مغز. اینجوری می شه که آدم کلا همیشه ذهنش فعاله و در حرکته و سنگی نیست.
اصلا یه جورایی مغز و ذهن و گذاشتن واسه این کار. اما ما میایم چیکار می کنیم! میایم یه سری چیزای از پیش تعیین شده رو تو ذهنمون جا می دیم بعد دور و برشم سیمان می گیریم که یه وقت کسی نتونه بهش دست بزنه و حتی خودمون دستمون بهش نرسه. همه راه های نفوذی مثل گوش و چشم ام از پشت گچ می گیریم که یه وقت کسی یا چیزی نتونه سنگ تو مخ مارو نقض کنه. کلا موضوع پیچیده ایه. اما هیچ خوب نیست که آدم باور و ذهنیتش و گچ کاری کنه و بره پی کارش !
به نظر من که کلا تنها عامل این تحجر دینه. حالا هر دینی که می خواد باشه. . . ! کلا دین نقض کننده این مساله اس !
خوشحالم که برگشتی!
به قول یه بنده خدایی:
هر چه می خواهی باشی باش!
ولی باش!
خیلی خوب و جالب این مسئله تحجر رو تشریح کردی. به نظر منم نباید آدم ذهن خودش رو محدود کنه.
مغز اینایی که تو میگی مثل یک گروه سری می مونه که میخوام همه ی راه های نفوذ بهش رو ببندد...انقدر مخفیش می کنند موندم بعدا به چه دردشون میخوره...!