یکروز به شیدایی...

یک روز به شیدائی، در زلف تو آویزم 

زان دو لب شیرینت، صد شور برانگیزم 

 

گر قصد جفا داری اینک من و اینک سر 

 ور راه وفا داری جان در قدمت ریزم 

 

بس توبه و پرهیزم کز عشق تو باطل شد 

من بعد بدان شرطم کز توبه بپرهیزم 

 

سیم دل مسکینم در خاک درت گم شد 

خاک در هرکویی بی فایده می بیزم 

 

در شهر برسوایی دشمن به دفم بر زد 

تا بر دف عشق آمد تیر نظر تیزم 

 

مجنون رخ لیلی چون قیس بنی عامر 

فرهاد لب شیرین چون خسرو پرویزم 

 

گفتی به غمم بنشین یا از سر جان برخیز 

فرمان برمت جانا، بنشینم و برخیزم 

 

گر بی تو بود جنت، بر کنگره ننشینم 

ور با تو بود دوزخ، در سلسله آویزم 

 

با یاد تو گر سعدی در شعر نمیگنجد 

چون دوست یگانه شد، از غیر بپرهیزم

نظرات 1 + ارسال نظر
choooogi شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:54 ق.ظ http://www.niyoosh.blogfa.com

حالا حتمن باید ضایه کنی ما امتحان آرایه دااااشتییییممممم؟؟!!

از تو که بهترم که قطعه ی ادبی مینویسی اونم تازه از خودت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد