خب میدونی، هیچموقه وقتی بچه بودم و نقاشی میکردم نمیتونستم خطی رو که تو دفترم میکشیدم پاک کنم. بس که پررنگ خط میکشیدم. با پاک کن می افتادم به جون خطای کج و کوله. تا آخر سر کمرنگ کمرنگ میشدن. اما پاک نمیشدن. الانم همون قضیه س. یکی که تو ذهنم پررنگ شه، هرگز پاک نمیشه. من فقط سعیمو میکنم که کمرنگش کنم:) خیلی کمرنگ.

یه جا تو یوتیوب، تو کامنتای یه کلیپ از انانیمس یکی نوشته بود :

The people should not be afraid of the government. The government should be afraid of the people.


وااااااااای! این آهنگ عالیه :))

مامان یه اخلاق زشتی داره. که یه هفته کار خونه نمیکنه. بعد به من میگه بیا یه روزم تو کار کن.

الان وبلاگم تحریم شده نه ؟

هر کی کامنت بذاره توسط اشخاص حقیقی یا حقوقی مورد تف و لعن قرار میگیره درسته !؟

فهمیدم بابا. فهمیدم. 

چیو؟

دلکش دارم گوش میدم:

 این همه آشفته حالی, این همه نازک خیالی... ای بدوووووووووووش...

هی این پرسش میاد تو ذهنم که چیو بدوش ؟  

بعد میگه افگنده گیسو...

که اینطور !

میخای بگی حالیته. با همه ی حرفای گنده ت میخای بگی با همه فرق داری. عزیزم چرا؟ میدونی، اصن نمیخام بگم که اینطوری نیس. اصن نمیخام بگم داری اشتباه میکنی که فکر میکنی با همه فرق داری. فقط میخام بدونم چرا. نه. قعطن حق با توئه. تو با همه فرق داری. تو، یه گندِ دیگه ای عزیزم.

نزدیک یه هفتس جلو آیدیم مینویسم:‌ I'll spank u a day, babe :)

هنوز خودم نمیدونم منظورم دقیقن کیه.

آخه خاله نرگس! عزیزم. این همه چیز. چرا ماشین لباس شوئی !؟ نه واقعن چرا؟!

خوب میدونی، یه چیزائی از وجود آدم پاک نمیشه. 

حقیقت اینه که من هنوز شبا عروسکمو بغل میکنم میخابم.

هنوزم زی زی گولو دوس دارم.

من هنوز ویزویزی دوازده سال پیشم که بلد نبود آروم بشینه. که بچه ها رو تو مهد کودک کتک میزد:)