هایده

این آهنگ و گوش کنین. هایده دوست دارم... برام مهم نیس هم سنام چیکار میکنن و چی گوش میدن. با این آهنگ خصوصن٬ غم هایده رو درک میکنم. وقتی که از وطنش شوتش میکنن بیرون بخاطر هنرش؛ که تو غربت افسردگی بگیره. که انقدر عرق بخوره بترکه و بمیره... هایده ای که تو مملکت ایران هر صد سال یه بارم کسی مثلش پیدا نمیشه... چقدر غمینه اینکه میبینی پس پرده ی شادی احمقانه ی این زمین چه دردی خوابیده. لعنت.

چنتا پرسش

قبر رضاخان چی شد؟؟؟؟ ملت شاشیدن روش . 

تخت جمشید چی شد؟؟؟ ملت با بیل و کلنگ افتادن به جونش . 

عکسای رو دیواره های چهل ستون چی؟؟ روسری کشیدن رو سر زناش . 

سی و سه پل چی؟ هر روز یه ملت از روش رد میشن تا هر چی زودتر به فا.ک بره . 

عالی قاپو؟؟؟؟؟؟ رو دیواراش یادگاری مینویسن . 

و اما 

حرم حضرت امام خمینی چی شد؟؟!‌ ملت دار و ندارشونو پول میکنن میریزن تو حرم یا دو دستی تقدیم بخش نذورات میکنن. که آقا مرسی ریدی. آقا دمت گرم که ریدی تو دهنمون. آقا کم بود. آقا بازم برین. 

 بعد میگن چرا منشور کوروش تو انگلیسه. چرا ما عقبیم. آخه ملت ک.س مغز اثر تاریخی به چه دردش میخوره؟؟؟؟  

کم شاشیده؟‌ کم گه کاری کرده؟؟؟؟ یهو اسم کوروش که میاد عرق ملیشون گل میکنه. همه میدوان میرن میبینن که بگن ماام رفتیم. ماام ایرانی ایم. ای ریدم تو اون ایرانی بودنتون. ای ریدم تو اون فرهنگ عوضی قر و قاطتون.   

به لهجه ی غلیظ کرجی میشه:‌ دهناتانه دَبندین پدرسگا.

مونالیزا؛‌ یارای بازگشت نیست مرا. که برگردم و «خود» طرد شده ام را بنگرم. که روزی جا گذاشتمش. که همان جا کز کرد و ذره ذره جان داد این «خود» من. که دیگر ندارمش. که دیگر «خودم» نیستم. که روزی و جائی چاقوی تعصب این آدم های بیمار اطرافم را قرض گرفتم. و خودم را تکه تکه کردم. در نهایت خونسردی. و خونم را خوراندم به این متعصب های تشنه. 

مونالیزا؛ «خودم» را میخاهم. در حقیقت حتی یادم نیست کجا کشتمش. بیا. کمک کن پیدایش کنیم و بگریزیم از این بی شرف آباد.  

هستی ؟

جنایت فکری

هی پیش میری تو زندگی؛ که ازین نقطه ی فا.ک در بیای. به یه چیزای خوبی برسی. یه کم حال کنی. یه کم به خودت حالی کنی زندگی همش این گندی که فکر میکنی نیس. اما دقیقن مسئله اینجاس که زندگی همین گندیه که فکر میکنی و تنها کاری که باید بکنی اینه که بپذیری گند بودنشو. حالا غرض از این حرفا چیه؟ کلی خوشحال بودیم که آخ جون تابستون مدرسه نمیریم و صفا سیتیه و یه همچین چیزائی. جمله ی نکبتی خودم هنوز یادمه که گفتم هر چی باشه از مدرسه بهتره. هنوزم میگم. اما فکر میکردم خیلی همه چی بهتر باشه. فکر نمیکردم مجبور باشم دو ساعت تموم به افاضات یکی گوش بدم و بعدشم شاهد نظرای کارشناسانه ی یه سری فیلسوف ادیب روشن فکر باشم. یعنی اصلن فکرشو نمیکردم. مسئله اینجاس که استاده مارو جمع میکنه که هرچی دلش میخاد بگه. وقت نیست حتا ما یه سوال ساده بپرسیم. اما وقت هس که آقا راجع به حرمت یا عدم حرمت سگ در اسلام و صحت و سقم کشتار دسته جمعی مسیحیان صحبت کنه و یه دخترخانوم چادری ام از اونور کلاس شروع کنه بحث کردن که استاد اینجوری نبوده اونجوری بوده. ای لعنت به شماها. به شما چه که چی بوده. هیچوقت نمیفهمن زندگی یعنی چی. هیچوقت سعی نمیکنن یه چیزو بفهمن یا اگه نمیفهمن روبات وار انجامش ندن. هیچوقت درکشون نمیکنم.  

این وسط من فقط سعی میکنم آستانه ی صبرمو ببرم بالا. اما تو ذهنم هر کدومشونو سه چهار بار سر میبرم. آخ چه حالی میده خلاص کردن این آدما.

اطلاعیه 3

بدلیل مدتی تاخیر اگر با هجوم پست ها مواجه شدید کولی بازی درنیاورید ! عادت کنید !

به مخاطب صد و یک درصد مجازی

خدا! 

نفهمیدم مشکل بدبختی ام از تو شروع شد یا از جیب سوراخ خودم. 

همین را فقط فهمیدم که نشد پشیزی هم ته جیبمان باقی بماند٬  

من باب دلخوشی صندوق صدقات گرسنه ی سر کوچه... .

۳ب

مثلث وجودی قریب به اتفاق خانم های ایرانی اینه: برنز کنی، بلوند کنی، بدی.

شجریان

آدم گاهی خیلی خوشحال می‌شه که می‌بینه توی کشورش. کشوری که گند داره از سر و روش می‌باره و با هزارتا ذره بینم نمی‌شه یه آدم درست حسابی گیر آورد یه آدمی زندگی می‌کنه به اسم «شجریان» . آدم اینقد منطقی. آدم اینقد روشن فکر. آدم اینقد دل‌جوون. آدم اینقد با شعور.
یه مصاحبه آزاد و بی پرده و مفصل باهاش انجام داده ماهنامه تجربه. توش یه حرفایی می‌زنه آدم حال می‌کنه. حتی با تک تک کلماتش.
یه جاش می‌پرسن چرا موسیقی امروز کشور وضعش خرابه؟ می‌گه: چون وضع صدا و سیما و سردمداران ما خرابه. وقتی صدا و سیما به وضوح آثار و می‌دزده و دزدی می‌کنه. توی برنامه‌هاش هیچ سازی و نشون نمی‌ده توقع دارین موسیقی بهتر از این باشه؟ موسیقی واسه اینا مثه کاه می‌مونه که می‌زاریم لای ظرف و ظروف که نشکنه. اینام موسیقی و می‌ذارن لای باقی برنامه‌ها که خسته کننده نشه.
یه جای دیگش می‌گه: می‌آن انتقاد می‌کنن و به من گیر می‌دن که چرا وقتی پسرت می‌آد توی یه قطعه سنتی گیتار می‌زنه چیزی بهش نمی‌گی. باید باهاش برخورد کنی. من می‌گم آخه به شما چه؟ هر کس هر کاری دوست داره بکنه. پسر من دوست داره گیتار بزنه. به من چه؟ به کسی چه؟ می‌گن چرا پسرت تو آهنگ چه‌چه نمی‌زنه؟ خوب دوست نداره بزنه. دوست۰نداره.
آخرشم می‌گه: اینقدر موسیقی و تفکیک نکنید. اینقدر باهم قاطیش نکنید. هر موزیکی اگه خوب اجرا شه خوبه و دوست داشتنیه. من موسیقی رپی ام که خوب اجرا شده باشه گوش می‌دم. هم خارجی هم ایرانی. حتی اگه زیاد گوش ندم حداقل روزی یه بار و گوش می‌دم.

which persian ؟

دوستان خوبه که این کلمه ی پارسی و persian رو باهاش کنار بیایم. من نمیفهمم کله پوکی تا چه حد ممکنه آخه. بهر حال هر چیزی مفهومی داره. پارسی بودن و ایرانی بودن آخه مگه فقط به اینه که ننه بابات ایرانی باشن؟ اصن آدم یه چیزائی میبینه بالا میخاد بیاره. همینه که هیچ موقع طرف تی وی نمیرم. بسکه مزخرفه و مردمو پشم و نفهم حساب میکنن. یارو مجریه رفته مصاحبه با یه شرکتی که رو لباساشون مارک BFars میزنن که مثلن ملت به ایرانی بودنشون افتخار کنن. حالا تا اینجاش هیچ. مصاحبه میکنه با مانکنشون، طرف میگه خیلی افتخاره واسه ما ایرانیا که طراح کل کلکسیون لباس Akon یه ایرانی هس. بعد این میره اون یارو طراحه، "لیناس" عزیز میاد! طرف اول چیزی که میگه اینه: u know i cant speak persian. میخام برم خشتکشو بکشم سرش. آخه چی میگی تو؟ چرا گوه زیادی میخوری؟ نمیتونی حرف بزنی گوووووه میخوری میگی ایرانی ام. من نمیدونم چه مرگشونه اینا. بعد میگن این لباسارو به قول خودشون produce میکنیم که همه شخصیتای ایران و این کوفتارو بشناسن. اصن همش تضاد. همش ریدمون. نکنین بابا. ملت آدمن. میفهمن دارین میرینین. اه.

بچه شدم باز.

امشب بچه شدم. 

واسه چیزای کوچولو بغض میکنم.  

شاید یکی دو قطره ام... 

نه 

اما نه 

پارسا میگه تخمتم نباشه. 

همه چی میگذره. 

راس میگه حتمن.