-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 مردادماه سال 1390 14:39
مونالیزا, شنیدی صدا را ؟ صدای شکستن را؟؟
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 31 تیرماه سال 1390 14:06
تلو تلو میخورم و از کوچه رد میشم. یه مامانی وایساده جلو پسر بچه ش و داد میزنه.پسر بچه هه یک سوم مامانشه. سرشو گرفته بالا و با بغض زل زده با مامانش. مامانه داد میزنه میگه آلهی بمیری. بچه هه یواش میگه خودت ! بهشون که نزدیک میشم، اصلن نگاه نمیکنم. همیشه متنفر بودم از اینکه وقتی یکی دعوام میکنه یکی دیگه وایسه نگا کنه....
-
پارادوکس؛ تشنه ی شاشدار.
پنجشنبه 30 تیرماه سال 1390 21:17
تو اتاق که نشستی باد کولر بت میخوره، میگی خراب شده جائیه که هر چه خرتر؛ برتر. تو خیابون که گیر میکنی، تشنته، خسته ای، عرق کردی، شاش داری، تو یه کوچه ی خلوت گیر افتادی که مگس نمیگوزه، راهو گم کردی نمیدونی چه خاکی به سرت بریزی، و خلاصه مصیبت عالم که رو سرت آوار شده میگی خراب شده جائیه که نتونی وسط خیابون شلوارتو بکشی...
-
این قصه سر دراز دارد
پنجشنبه 30 تیرماه سال 1390 14:10
امروز با مامانم رفتیم خرید. اول رفتیم عابر بانک پول برداره از حسابش؛ عابر بانک خراب بود. بعد یه چندجا هی کارت کشید. آخر سر رفتیم دوباره دم عابر بانکه که پولشو برداره از تو حساب. اول گفت بذا ببینم چقدر تو حسابمه. زد مشاهده ی موجودی. اومد 8,309,000. من کف کردم. گفتم اااااا چقدر خفنه مامانم میگه چقدر نوشته؟ میگم هشتصد...
-
شب نامه
چهارشنبه 29 تیرماه سال 1390 04:02
امشب کارم شده اینکه این آهنگو گوش بدم و سعی کنم آخرین تلاشامو بکنم. دارم به آخراش میرسم. مثل خودکاری که وقتی داره جوهرش تموم میشه به پت پت می افته؛ احساس میکنم دارم قطع و وصل میشم. اما این به آخر رسیدن تا حدودی خوبه. میدونی؛ اصن ولش کن. همین دیگه. خوبه که داره تموم میشه. از خیلی جهات خوبه. نپرس چه را.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 تیرماه سال 1390 15:55
امروز فقط لحظه ای واقعن شاد بودم که اون مرتیکه ضایع شد. نمیدونی چقدر شاد شدم. در غیر اونصورت همش ناراحت بودم. راستش گه زیادی بود همه خندیدنام. همینه خوب. نمیتونی خودتو چال کنی در عین حال واقعن بخندی. اما در حقیقت اهمیتی نداره. بش میگم ببین قضیه اینجوریاس. میگه فعلن فکر طلا باش. انگار آب یخ ریختن روم. زور میزنم خودمو...
-
ینجا ایران است. کتابخانه ی باشگاه.
دوشنبه 27 تیرماه سال 1390 09:48
یه موقه تو زندگیت هی پش سر هم بد میریا، اما بطرز عجیبی امیدواری به خودت. این یعنی غایت اعتماد بنفس فک کنم. خلاصه قضیه اینه که الان تو باشگاهم. همه بچه ها دارن امتحان میدن سرشون تو برگه ی کوفتیه. و من الان فقط خوشحلام ازین بابت که ساعت کلاسه و ون مرتیکه جلو چشمم نیس. بطرز نفرت انگیزی روزی شصت بار میبینمش. دارم آهنگ...
-
وقتی ظهور میکند
یکشنبه 26 تیرماه سال 1390 23:41
میدونی، این مردم نمیفهمن. فکر میکنی واسه چی آقا ظهور نمیکنه؟ واسه چی هنوز یاراش 313 نفر نشدن؟ واسه اینکه سر صف بلند صلوات نمیفرستن. آقا حال نمیکنه. میگه اینجوریاس ملت؟ اگه دیگه براتون ریدم... بس که گناه میکنن. میگی نه؟ این همه دیش لامصب چیه پس رو پشت بوما که ایشالا خراب شه رو سر صاحاباشون؟ آدم بغضش گلوشو میگیره بخدا....
-
جاااان مادرت
یکشنبه 26 تیرماه سال 1390 23:23
آخه عزیزم، استاد، باحال، تحصیل کرده ی بلاد فرانس، آخه نامبر وان زبانشناسی حاوی دو تا دکترای کوفتی، آخه ذلیل مرده ! این جزوه ی سگ پدری که به ما -یه مشت وامونده ی از مدرسه در رفته- میری رو زحمت بکش یه نگا بنداز. که ما شب امتحان اینو نزنیم تو سر خودمون و جد و آبادتو مورد عنایت قرار بدیم. بعد آخرش بفهمیم این جزوه ی ده...
-
۱۲۳۴+ پ.ن
یکشنبه 26 تیرماه سال 1390 18:34
1. جفت پا که میروی در بطن دنیای کسی، نهانی خودت را سر تا پا به فحش میکشی. که ببین. این هم بش میخورد آدم حسابی ای چیزی باشد. نه! این هم انگار فکر کردن بلد است. انگار یک چیز هائی میفهمد. انگار این هم آدم بوده ... 2. مدتهاست که دیگر آن "من" همیشگی نیستم. انگار یا که چیزی کم دارم یا زیاد. خلاصه یعنی میگویم آن...
-
خراب شه(۲)
شنبه 25 تیرماه سال 1390 22:23
خراب شده جائیه که بابات ابروتو برمیداری نمیفهمه. بعد خودش نیم سانت موهاشو کوتاه میکنه توقع داره همه بفهمن.
-
لعنت به امشب
جمعه 24 تیرماه سال 1390 22:07
این آهنگو ... الان اعصابم خط خطیه. همه ام جم شدن دور من. همه طلباشونو میخان در دم وصول کنن انگار. دست از سرم بردارین. حالیتونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مغزم شصت تا کارو نمیتونه با هم بکنه. نمیتونم هم سفارشای شما ها رو اجرا کنم که آهنگ بریزم تو فلش و کوفت و زهر مار و بعد باهاتون درددل کنم به تخمتونم نگیرین و sms بدم گوشیتونو بدین...
-
خرافه
جمعه 24 تیرماه سال 1390 14:42
سر ناهار،تی وی یهو یه چیزی نشون میده داغ دلم تازه میشه. مامان قبل از اینکه من بخام حرف بزنم داشته میگفته تو دروان دو تا حجره هس که مردم میگن نظر کرده س و نذر میکنن وقتی ازشون میپرسی خودشونم نمیدونن چرا. بعد بابا میگه خرافاته دیگه. خرافات مردمو بدبخت کرده. این باورای الکی...! بعد که اون لعنتیو تی وی نشون میده من میگم...
-
syntag-paradigmatic
پنجشنبه 23 تیرماه سال 1390 21:19
نهایتن مفهوم محور هم-جانشینی برایم درونی شد. بسی خوب هم یارستم به کارش ببرم. بدین سان که او را جانشین تو و همنشین خودم کردم.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 22 تیرماه سال 1390 00:22
آدمای دورت دو دسته ان؛ یا مارن و نیشت میزنن؛ یا نیش خورده ان و بات همدردی میکنن.
-
اینجا ویران است؟
سهشنبه 21 تیرماه سال 1390 00:02
آخه مرگ من این عکسو نگاه کن. کتابخونه ی علی آباد کتولم همچین حرکتی نمیزنه. خیر سرش باشگاه دانش پژوهانه. خشکم زد اینو دیدم. فقط یه قال رسول الله کم داره.
-
پریشان گویی
یکشنبه 19 تیرماه سال 1390 22:37
شبای امتحان موهام میرن رو اعصابم. دوس دارم تا حد ممکن کوتاهشون کنم. عجب حالی بم دس میده وقتی از رفیقم میپرسم از فلانی خوشت میاد؟ من و من میکنه میگه ببین اسلامیه. از خودم تعجب میکنم که اون "من" عصبی پرخاشگر که میزد همه رو سرویس میکرد کجا رفته که این لعنتیا هر گهی میخورن سرش به کار خودشه. امروز تو راهرو گفتم...
-
شکار لحظه ها (۲)
یکشنبه 19 تیرماه سال 1390 03:17
اینو نگا کنین آخه ! انوش منه ها! از وقتی اون لاک پشت کوچیکه رو بابام آورده و میره جای انوش٬ انوش میره تو این گلدونه میخابه ! خیلی بسیار دوسش دارم :)
-
دنیاس داریم ؟
پنجشنبه 16 تیرماه سال 1390 21:42
آخه اینم مملکته ؟! اینم دنیاس؟ از یه نفر متنفرم؛ دم به دقه باس بیاد جلو چشمم. حالا تا قبلش اصن نمیدیدمشا. از وقتی فهمیدم ازین بابا متنفرم روزی ده بار میبینمش. روزی ده بار قیافه کی*ریشو میبینم. اه. اون روز دارم غذا میخورم زل زدم به روبروم یهو این سگ مصب میاد میشینه جلو زایه دید من. غذا میپره تو گلوم. تو راهرو میرم هی...
-
خراب شه
پنجشنبه 16 تیرماه سال 1390 19:30
خراب شده جائیه که از نقطه ی A بری نقطه ی B چار تومن میدی؛ از B بخای بیای A چار و پونصد.
-
هایده
چهارشنبه 15 تیرماه سال 1390 01:36
این آهنگ و گوش کنین. هایده دوست دارم... برام مهم نیس هم سنام چیکار میکنن و چی گوش میدن. با این آهنگ خصوصن٬ غم هایده رو درک میکنم. وقتی که از وطنش شوتش میکنن بیرون بخاطر هنرش؛ که تو غربت افسردگی بگیره. که انقدر عرق بخوره بترکه و بمیره... هایده ای که تو مملکت ایران هر صد سال یه بارم کسی مثلش پیدا نمیشه... چقدر غمینه...
-
چنتا پرسش
سهشنبه 14 تیرماه سال 1390 21:42
قبر رضاخان چی شد؟؟؟؟ ملت شاشیدن روش . تخت جمشید چی شد؟؟؟ ملت با بیل و کلنگ افتادن به جونش . عکسای رو دیواره های چهل ستون چی؟؟ روسری کشیدن رو سر زناش . سی و سه پل چی؟ هر روز یه ملت از روش رد میشن تا هر چی زودتر به فا.ک بره . عالی قاپو؟؟؟؟؟؟ رو دیواراش یادگاری مینویسن . و اما حرم حضرت امام خمینی چی شد؟؟! ملت دار و...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 12 تیرماه سال 1390 23:39
مونالیزا؛ یارای بازگشت نیست مرا. که برگردم و «خود» طرد شده ام را بنگرم. که روزی جا گذاشتمش. که همان جا کز کرد و ذره ذره جان داد این «خود» من. که دیگر ندارمش. که دیگر «خودم» نیستم. که روزی و جائی چاقوی تعصب این آدم های بیمار اطرافم را قرض گرفتم. و خودم را تکه تکه کردم. در نهایت خونسردی. و خونم را خوراندم به این متعصب...
-
جنایت فکری
یکشنبه 12 تیرماه سال 1390 23:33
هی پیش میری تو زندگی؛ که ازین نقطه ی فا.ک در بیای. به یه چیزای خوبی برسی. یه کم حال کنی. یه کم به خودت حالی کنی زندگی همش این گندی که فکر میکنی نیس. اما دقیقن مسئله اینجاس که زندگی همین گندیه که فکر میکنی و تنها کاری که باید بکنی اینه که بپذیری گند بودنشو. حالا غرض از این حرفا چیه؟ کلی خوشحال بودیم که آخ جون تابستون...
-
اطلاعیه 3
یکشنبه 12 تیرماه سال 1390 00:25
بدلیل مدتی تاخیر اگر با هجوم پست ها مواجه شدید کولی بازی درنیاورید ! عادت کنید !
-
به مخاطب صد و یک درصد مجازی
یکشنبه 12 تیرماه سال 1390 00:05
خدا! نفهمیدم مشکل بدبختی ام از تو شروع شد یا از جیب سوراخ خودم. همین را فقط فهمیدم که نشد پشیزی هم ته جیبمان باقی بماند٬ من باب دلخوشی صندوق صدقات گرسنه ی سر کوچه... .
-
۳ب
یکشنبه 12 تیرماه سال 1390 00:03
مثلث وجودی قریب به اتفاق خانم های ایرانی اینه: برنز کنی، بلوند کنی، بدی.
-
شجریان
سهشنبه 7 تیرماه سال 1390 14:50
آدم گاهی خیلی خوشحال میشه که میبینه توی کشورش. کشوری که گند داره از سر و روش میباره و با هزارتا ذره بینم نمیشه یه آدم درست حسابی گیر آورد یه آدمی زندگی میکنه به اسم «شجریان» . آدم اینقد منطقی. آدم اینقد روشن فکر. آدم اینقد دلجوون. آدم اینقد با شعور. یه مصاحبه آزاد و بی پرده و مفصل باهاش انجام داده ماهنامه تجربه....
-
which persian ؟
جمعه 3 تیرماه سال 1390 20:03
دوستان خوبه که این کلمه ی پارسی و persian رو باهاش کنار بیایم. من نمیفهمم کله پوکی تا چه حد ممکنه آخه. بهر حال هر چیزی مفهومی داره. پارسی بودن و ایرانی بودن آخه مگه فقط به اینه که ننه بابات ایرانی باشن؟ اصن آدم یه چیزائی میبینه بالا میخاد بیاره. همینه که هیچ موقع طرف تی وی نمیرم. بسکه مزخرفه و مردمو پشم و نفهم حساب...
-
بچه شدم باز.
پنجشنبه 2 تیرماه سال 1390 01:03
امشب بچه شدم. واسه چیزای کوچولو بغض میکنم. شاید یکی دو قطره ام... نه اما نه پارسا میگه تخمتم نباشه. همه چی میگذره. راس میگه حتمن.